پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.

جدیدا سی دی های نرم افزار زیتون البته گرون هاشون یه کد فعال سازی نود 32 یک ساله دارن که تو خود سایتش روشش رو نوشته حالا من این کد رو به قیمت 50000ريال می فروشم

5,000 تومان


داستان
نوشته شده در سه شنبه 14 خرداد 1392
بازدید : 806
نویسنده : سید علی سهرابی

داستان طنز « خواستگاری »


اویل شب بود . دلشوره عجیبی تمام بدنم را فرا گرفته بود . بعد از اینکه راه افتادیم به اصرار مادرم یک سبد گل خریدیم . خدا خیر کسانی را بدهد که باعث و بانی این رسم و رسوم های آبکی شدند . آن زمانها صحرای خدا بود و تا دلت هم بخواهد گل ! چند شاخه گل می کندن و کارشان راه می افتاد ، ولی توی این دوره و زمونه حتی گل خریدن هم برای خودش مکافاتی دارد که نگو نپرس !!! قبل از اینکه وارد گلفروشی بشوی مثل « گل سرخ » سرحال و شادابی ولی وقتیکه قیمت ها را می بینی قیافه ات عین « گل میمون » می شود . بعدش هم که از فروشنده گل ارزان تر درخواست می کنی و جواب سر بالی جناب گلفروش را می شنوی ، شکل و شمایلت روی « گل یخ » را هم سفید می کند !!! البته ناگفته نماند که بنده حقیر سراپا بی تقصیر هنوز در اوان سنین جوانی ، حدود ی « سی و نه » سالگی بسر برده و اصلاً و ابداً تا اطلاع ثانوی نیز نیازی به تن دادن به سنت خانمانسوز ازدواج در خود احساس نمی نمودم منتهی به علت اینکه بعضی از فوامیل محترمه خطر ترشی افتادگی ، پوسیدگی روحی و زنگ زدگی عاطفی اینجانب را به گوش سلطان بانوی خاندان مغزّز « مقروض السلطنه » یعنی وزیر « اکتشافات ، استنطاقات و اتهامات » رسانده بودند فلذا برای جلوگیری از خطرات احتمالی عاق شدگی زودرس و بالطبع محروم ماندن از ارث و میراث نداشته و یا حرام شدن شیر ترش مزه نخورده سی و هشت سال پیش و متعاقب آن سینه کوبیدن ها و لعن و نفرین های جگرسوز نمودن و آرزوی اشّد مجازات در صحرای محشر و از همه بدتر سرکوفت فتوحات بچه های فامیل و همسایه مبنی بر قبول شدن در رشته های دانشگاهی ؛ نانوایی سنگکی اطاق عمل ، تایتانیک پزشکی ، مهندسی فوتولوس و متلک شناسی هنر های تجسمی ، صلاح را بر آن دیدم که حب سکوت و اطاعت خورده و به خاطر پیشگیری از بمباران شدن توسط هواپیماهای تیز پرواز « لنگه کفش های F14 » و موشک های بالستیک « نیشگون ها و سقلمه های F11ا» و غش و ضعف های گاه و بیگاه « مادر سالار » به همراه از خانه بیرون کردن های « پدر سالار » و تهدیدات جانی و مالی فوق العاده وحشتناک همشیره های مکرّمه با مراسم خواستگاری امشب موافقت به عمل آورده و خود را به خداوند منان بسپارم .


 


:: موضوعات مرتبط: داستان , ,



داستان عشقانه
نوشته شده در جمعه 2 فروردين 1392
بازدید : 1444
نویسنده : سید علی سهرابی

·        !داستان را در ادامه مطلب بخوانید!


:: موضوعات مرتبط: داستان , مقاله علمی , ,



صفحه قبل 1 صفحه بعد